افغانستان ، مستقل و محاصره شده
نوشته شده توسط : Mihayloo

اردوگاه متعلق به نیروهای انگلیس و متفقین در قندهار پس از نبرد سال 1880 در قندهار ، در جنگ دوم آنگلو-افغانستان.

یک Fghanistan یک سرزمین با قفل زمین و کوهستانی به اندازه تگزاس است که جمعیت آن شاید 12،000،000 تخمین زده شود. اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان سرسخت آن کشاورزان بدوی یا عشایر هستند که الگوهای باستانی زندگی را دنبال می کنند. این کشور در غرب توسط ایران ، در جنوب و شرق توسط پاکستان و در شمال با یک مرز 900 مایل با ایالات متحده آمریکا محدود شده است. مدتها پیش توسط انگلیسی ها برای حفظ امپراتوری روسیه از تماس مستقیم با هند.

در پایین راهرو راهپیمایی ، پامیرز ، برآمدگی های بلند هیمالیا ، برای گسترش و عبور از ستون فقرات مرکزی کشور به عنوان دامنه عظیم هندو کوش. در جنوب هندو کوش ، یک فلات بی حد و حصر به سمت اقیانوس هند شیب می کند ، در حالی که در شمال استپ های ویران شده ای هستند که به رودخانه Oxus امتداد دارند ، که مرز اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل می دهد. بارش باران کم است ، به طوری که در بیشتر نقاط کشور محصولات زراعی فقط با آبیاری از جریانهایی که از هندو کوش با تاج برف بیرون می آیند ، رشد می کنند و این امکانات آنقدر محدود است که اکنون کمتر از 5 درصد از زمین کشت می شود.

یک بازدید کننده غربی احتمالاً از طریق گذر خیبر وارد افغانستان خواهد شد و شهر پاکستان پیشاور را با راه های آسفالت و درختان خود پشت سر می گذارد تا به منطقه ای از زیبایی های خارق العاده و ناهموار ظهور شود که در آن مردان قارچ و پرخاشگرانه اسلحه و اسلحه حمل می کنند. زنان به شدت محجبه هستند. یک قفسه باریک جاده خشن را در بالای رودخانه جوش حمل می کند ، و سپس مسیر به طور شیب دار بر فراز یک گذرگاه بلند قبل از نزول نهایی به کابل می رود. مسافر ممکن است در طول مسیر "دایره بزرگ" که با بقیه کشور به کابل می پیوندد ادامه یابد و سپس از شهرهای معروف تاریخی مانند مزار-شیرف ، بلخ ، هرات ، قندهار و غزنی عبور کند که دیده می شوندتوسط اسکندر بزرگ ، چنگیز خان و تامرلان. کابل ، پایتخت بیش از 200،000 نفر ، توسط کوهستان ها در هم قرار گرفته و توسط لودهای صخره ای که هنوز توسط دیوارهای باستانی تاج گذاری شده اند ، نفوذ می کند. راه های جدید گسترده ای در محله های قدیمی قدیمی در جنوب رودخانه کابل گذاشته شده است و حومه ها از هر جهت بیرون می آیند. این شهر دارای هوای فعالیت و شرکت است.

افغان ها در قرن هجدهم استقلال داخلی به دست آوردند ، اما این سرزمین به زودی تحت فشار روسیه تزار قرار گرفت و بی رحمانه از شمال پایین آمد و توسط انگلیس ها به سمت افغانستان از شرق در سراسر هند حرکت کرد. بریتانیا که متعهد به حمایت از هند بود ، تصمیم به متوقف کردن گسترش تزار در رودخانه Oxus گرفت و نگرانی وی در مورد وقایع در افغانستان جنگ های افغانستان-بریتیش را در سالهای 1839-42 و 1879-81 به ارمغان آورد. پس از درگیری دوم ، افغان ها موافقت کردند که مطابق با مشاوره انگلیس با دولت های خارجی روابط برقرار کنند.

دوره جدیدی در امور افغانستان در سال 1907 آغاز شد که روسیه و انگلیس در حال حاضر رقابت خود را حل و فصل کردند و به ترتیب با حوزه های نفوذ در شمال و جنوب به توافق رسیدند. به عنوان بخشی از کنوانسیون سال 1907 ، دولت تصاریستی اظهار داشت که افغانستان در خارج از حوزه نفوذ خود قرار دارد و انگلیسی ها قول دادند که آنها هیچ بخشی از کشور را اشغال نمی کنند و نه آن را ضمیمه می کنند. اما دشمنی ایجاد شده در افغانستان با روشهای یک جانبه ای که کشور با آن اعلام شد یک کشور بافر هنوز هم ماندگار است ، اگرچه کمک های مالی و اسلحه توسط انگلیس بزرگ به پادشاهان افغان این امکان را می داد تا بر اربابان فئودالی خود کنترل کنند. برای مدت طولانی دولت افغانستان به دنیای بیرونی مشکوک و بی اعتماد بود و عمداً خود را منزوی کرد. عزت نفس محلی به حدی کشت شد که در سال 1919 افغانستان یک جنگ سوم و مختصر ، افغانستان را برانگیخت. پیمان حاصل از سال 1921 استقلال کامل افغانستان را در زمینه روابط خارجی به رسمیت شناخت. در همان سال ، افغان ها پیمان مفصلی از دوستی با دولت اتحاد جماهیر شوروی امضا کردند.

در دوره بین دو جنگ جهانی، حاکمان افغانستان به تدریج سیاست انزوای خود را کنار گذاشتند و به دنبال پیشرفت مادی بودند که افغان هایی که در اروپا سفر کرده بودند مشاهده کردند. پس از سال 1929 پیشرفت های چشمگیری در زمان نادرشاه و از سال 1933 توسط پسرش محمد ظاهر شاه صورت گرفت. این حاکم در فرانسه تحصیل کرده، فرانسوی را روان صحبت می کند و اکنون در حال یادگیری زبان انگلیسی است. او در 19 سالگی به سلطنت رسید و سالهای اولیه سلطنت او تحت سلطه اقتدار سه عمویش بود. اخیراً او به خود رسیده است. او صمیمانه و به خوبی آگاه است و می داند که افغانستان با دو مشکل عمده مشترک در همه کشورهای آسیایی روبرو است: نیاز به غذای فراوان و تکامل اجتماعی. او اعلام کرده است که افغانستان تنها در صورتی می تواند مشکلات او را حل کند که با همه همسایگانش روابط خوب داشته باشد.

گام اولیه عاقلانه برای حل مشکلات داخلی، تصمیم به دنبال افزایش تولید کشاورزی به جای تحمیل ساختار صنعتی بر جامعه بدوی بود. جاده های موتوری، که در دهه 1920 آغاز شد، برای توزیع برداشت از مناطق حاصلخیز تر شمالی در مناطق کمیابی طراحی شده اند و تلاش هایی برای گسترش مساحت زمین های قابل کشت در شمال و جنوب انجام می شود. در شمال، کانال‌های آبیاری با دست بر روی دشت‌های حاصلخیز سیلابی رودخانه‌هایی که از هندوکش به سمت شمال به سمت آکسوس سرازیر می‌شوند، حفر می‌شوند. در جنوب، دولت جسورانه تصمیم گرفت که پروژه های در مقیاس بزرگ و بلندمدت را بدون درخواست قبلی برای وام یا کمک های خارجی اجرا کند. در سال 1946 گفتگوهای مقدماتی با یک شرکت مهندسی آمریکایی با امضای قراردادی با یک شرکت تابعه ایجاد شده به نام موریسون نادسن افغانستان به اوج رسید و دولت 17000000 دلار از بودجه محدود دلاری کشور را برای شروع پروژه ها اختصاص داد. در سال 1949 از بانک صادرات وام 21000000 دلاری اخذ شد. از سه پروژه بزرگ، یکی، کانال بغرا، که آب را از رودخانه هلمند می گیرد و به طول 55 مایل اجرا می کند، تکمیل شده و در حال بهره برداری است. همچنین دو بند خاکی عظیم یکی بر روی هیرمند و دیگری بر روی رودخانه ارغنداب رو به اتمام است. این سدها و کانال ها حداقل 345000 هکتار را آبیاری می کنند و در صورت افزایش تقاضا می توانند حدود 65000 کیلووات برق تولید کنند. همکاری بین افغان ها و آمریکایی ها موفقیت آمیز بوده است. کمتر از 100 متخصص آمریکایی 4000 افغان را برای کار با ماشین آلات سنگینی که در 12000 مایلی از ایالات متحده آورده شده اند آموزش داده اند.

از آنجا که هزاران کشاورز در زمین های تازه حاصلخیز مستقر می شوند ، گندم ، برنج و محصولات خاص تولید درآمدی در افزایش مقادیر رشد می کنند. چغندر شکر اکنون در یک گیاه مدرن ، برای مصرف خانه قند فرآوری می شود. پنبه برای تأمین درصد قابل توجهی از نیازهای قطعه قطعه شده ، در شمال بافته شده و بافته شده است و دولت امیدوار است فروش صادرات پنبه را برای به دست آوردن ارز خارجی مورد نیاز گسترش دهد. برای اولین بار در تاریخ ، کشاورز افغانستان می تواند احساس کند که دولت نگران رفاه وی است.

نوع ابتدایی دموکراسی در بین قبایل افغان سنتی است ، اما دولت همیشه استبداد بوده است. پادشاه زاهیر به نویسنده اطلاع داد كه مقامات وی مایل به گسترش حقوق و نهادهای دموکراتیک هستند. اما این روند به زمان نیاز دارد. ارتقاء احساسات ملی یا میهن پرستانه از وجود چندین سهام قومی ، ورزش انواع زبانها و آداب و رسوم جلوگیری می کند. چنین عناصری در پشتون ها ، یا پختون ها-که به اصطلاح "افغان های واقعی" هستند-هزاره ها ، ازبک ها ، تاجیک ها ، ترکیها ، خیرغیز و نوریس از آریایی ، ترکیه ، مغول و سهام دیگر سرچشمه می گیرند. قرن هاست که افغانستان تحت سلطه صاحبان زمین های بزرگ کار می کرد که موضوعات آنها توسط کشاورزان و سربازان نوبت دهنده بود. جنگ فئودالی ثابت و مرجع مرکزی به سختی مفهومی بود. با این حال ، در اواخر قرن نوزدهم ، امیر عبدور رحمان از نیروهای قوی در اختیار خود برای اجرای مالیات بیش از حد استفاده کرد و بنابراین زمین های وسیع را تجزیه کرد. در نتیجه ، مناطق کشت شده مدت ها قبل از اینکه چنین اقدامی در سایر سرزمین های خاورمیانه ضروری یا مطلوب به نظر برسد ، به دارایی های کوچکتر تقسیم می شدند.

در حالی که از همبستگی قومی کوتاه است ، افغانستان مورد حمایت وحدت مذهبی است. مطمئناً این کشور در انجام مناسک و احکام دین مسلمان نسبت به کشورهای اسلامی در غرب ارتدوکس تر است. برخی از این نسخه ها ، مانند برابری اجتماعی ، نماز مکرر و پرهیز از الکل و مواد مخدر سازنده ، در هر کشوری فضیلت در نظر گرفته می شوند ، در حالی که برخی دیگر ، مانند حجاب زنان و وجود یک کد قانونی مبتنی بر تفسیر مذهبی، موظف به تغییر است. امروز ، دین برای افغان ها از اهمیت حیاتی برای عایق کاری آنها از تأثیر گسترده ایدئولوژی ها و رفتارهای خارجی که ممکن است استانداردهای اخلاقی تعیین شده را بدون جایگزین کردن چیزی با ارزش مساوی از بین ببرد ، بسیار مهم است.

در حال حاضر ، دولت مرکزی می تواند امنیت و ثبات داخلی را تا زمانی که حمایت قبایل واقعی افغان را در شرق و جنوب کشور پشتیبانی کند ، حفظ کند. پادشاه امان الله به دلیل قدم های بیش از حد عجله خود در جهت اصلاحات "مدرن" ، این حمایت را از دست داد و در سال 1929 از کشور رانده شد. نادر شاه ، که قانون و نظم را دوباره به دست آورد ، قانون اساسی فعلی را اعلام کرد. در حالی که این سند یک مجلس بالا و پایین نمایندگان منتخب و منصوب را فراهم می کند ، اقتدار همچنان در دست خانواده سلطنتی متمرکز است. نخست وزیر توسط حاکم نامگذاری شده است و به جای پارلمان مسئولیت وی را بر عهده دارد. در نتیجه ، کابینت ها به مراتب پایدارتر از بقیه خاورمیانه هستند. بستگان پادشاه به طور معمول چندین پست وزیر را در اختیار دارند.

افغانستان هیچ احزاب سیاسی ، اتحادیه کارگری و چند سازمان همکار ندارد. این خانواده که توسط پدرسالار خود اداره می شود ، مهمترین واحد اجتماعی است. عبدالحدی دیوی ، رئیس جمهور در آن زمان پارلمان ، به نویسنده گفت كه انتخابات اخیر برای آن نهاد رأی مردمی بسیار بیشتری را از آنچه انتظار می رفت ، به دست آورد و پارلمان ممكن است اصلاحیه ای را برای قانون اساسی فراهم كند كه برای تشکیل احزاب سیاسی فراهم می كند. اما اگرچه یک قانون مطبوعاتی برای انتشار مقالات مستقل فراهم می کند ، اما بیشتر چاپخانه ها و رسانه های مطبوعاتی در کشور تحت کنترل دولت هستند. چندین مقاله مستقل در کابل ظاهر شده است ، که تأثیرگذارترین آنها واتان هفتگی بود که در سالهای 1951 و 1952 چاپ شد. این اندام ، با حمایت یکی از اعضای پارلمان ، برای آزادی کامل مطبوعات ، مجمع و گفتار و همچنین کارزار می کند. برای عقب نشینی خانواده سلطنتی از سیاست. در حالی که این مقاله از سیاست خارجی دولت و برنامه کلی اصلاحات آن حمایت می کرد ، لحن آن به حدی بسیار مهم شد که مقامات انتشار آن را به حالت تعلیق درآوردند و علیه گروه کارگردانی خود اقدام کردند.

دولت احتمالاً همچنان در برابر شهروندی که از اشکال زندگی اجتماعی و سیاسی اروپایی و آمریکایی حمایت می کنند ، که هنوز هم برای پذیرش عمومی بسیار خارجی و بسیار مدرن در نظر گرفته می شود ، واکنش نشان خواهد داد. اما جنبه غیرمعمول اوضاع این است که به نظر می رسد خانواده سلطنتی تمایل بیشتری به واگذاری اقتدار نسبت به دولت دارند که مسئولیت های ناآشنا را بر عهده بگیرند. مخالفت شدیدی بین روحانیت مسلمان و قبایل برای تغییر هر نوع وجود دارد. اولین قدم در عدم تمرکز احتمالاً به شکل انتخابات برای برخی از دفاتر استانی که اکنون با قرار ملاقات از کابل پر شده اند ، خواهد بود.

روابط افغانستان با قدرتهای خارجی از سال 1921 به میزان قابل توجهی تغییر کرده است. با امضای پیمان افغان شوروی در آن سال ، افغانستان به یکی از اولین کشورهایی تبدیل شد که مجدداً اتحاد جماهیر شوروی را به رسمیت می شناسد. در آن زمان بلشویک ها مضطرب بودند که اوضاع را در مرزهای خود تثبیت کنند تا بتوانند بر ایجاد امنیت داخلی تمرکز کنند و رویکردهای دوستانه هم به ایران و هم به افغانستان انجام می شد. در حالی که افغان ها اعتقاد نداشتند که تغییر صرفاً به معنای پایان سیاست گسترش روسیه در آسیا است ، آنها از این توافق به عنوان یک تعادل بالقوه برای مداخلات احتمالی انگلیس استقبال کردند. این پیمان ایالات متحده را تحت تعهدات خاص قرار داد که تعدادی از آنها هرگز برآورده نشده بودند. اتحاد جماهیر شوروی استقلال منطقه بوخارا درست در شمال افغانستان را تضمین می کرد-که حاکم آنها قبلاً به افغان ها پناه می برد-اما تا سال 1923 ایالات متحده آمریکا بوخارا را کاملاً جذب کرده بود. علاوه بر این ، روسها نتوانستند به حاکمیت افغانستان بازگشتند. منطقه پانج ، در نزدیکی انتهای غربی مرزهای شمالی ، و پرداخت های یارانه ای را که توسط این پیمان پیش بینی شده بود ، متوقف کردند. در عوض ، اتحاد جماهیر شوروی به سمت سیاستی برای نفوذ فعال مانند آنچه قبلاً به عنوان "امپریالیستی" محکوم شده بود ، حرکت کردند. در سال 1929 ، زمان تحول داخلی در افغانستان ، ایالات متحده آمریکا از یکی از احزاب مسابقه حمایت مادی کرد و در ژوئن سال 1930 یک نیروی رسمی اتحاد جماهیر شوروی از OXUS عبور کرد و در جستجوی یک رهبر غیرقانونی روسیه به مسافتی از افغانستان نفوذ کرد.[من] با این حال ، نادر شاه ، که اواخر سال 1929 به تخت سلطنت آمد ، توانست نفوذ شوروی و دخالت در درجه مشخص را کاهش دهد.

در طول دهه اول پس از پایان جنگ جهانی اول، افغانها به دنبال قدرت سومی بودند - نه روسیه و نه انگلیس - که هیچ منافع سیاسی قبلی در منطقه نداشت و به توسعه برنامه ریزی شده کمک می کرد. آلمان انتخاب شد و در طول دهه 1930 مستشاران آلمانی پست هایی با دولت داشتند، مهندسان آلمانی سدها و ساختمان های عمومی را برپا کردند، یک شرکت هواپیمایی آلمانی برلین و کابل را به هم متصل کرد و یک قرارداد مبادله ای مبادله مواد خام افغانستان را برای کالاهای تولیدی تسهیل کرد. در آغاز جنگ جهانی دوم، افغانستان بی طرفی خود را اعلام کرد و آن را حفظ کرد، اگرچه دولت به درخواست دولت های بریتانیا و شوروی مبنی بر اخراج اتباع محور از کشور تسلیم شد. اکنون آلمانی ها و اتریشی ها دوباره در کابل حضور دارند.

روابط افغانستان با ایالات متحده آمریکا در حال حاضر نسبتا آرام است. هر چند ماه یک بار یک ایستگاه شوروی انفجار کوتاهی را علیه کشور پخش می کند با این اتهام مزخرف که فرودگاه های نظامی در افغانستان تحت هدایت مهندسان آمریکایی ساخته می شود. و همین اواخر در سپتامبر 1952، اتحاد جماهیر شوروی به دولت افغانستان اطلاع داد که مستشاران فنی آمریکایی و سازمان ملل متحد باید از ولایات شمالی کشور دور شوند - هشداری که افغانستان آن را رد کرد. اما در اکثر موارد رفتار رسمی روسیه درست است. در حال حاضر، به هر حال، به نظر می رسد کرملین معتقد است که تحقیرها به جای تهدید، به بهترین وجه منافع آن را در افغانستان پیش خواهد برد. دفتر تجارتی که در کابل تحت نظارت وستورگینتورگ نگهداری می شد در سال 1951 گسترش یافت و تجارت بین دو کشور رو به افزایش است. قرارداد مبادله ای اولیه در سال 1936 با مجموعه جدیدی از قراردادها که از سال 1947 شروع شد جایگزین شد و در 17 ژوئیه 1950 یک قرارداد چهار ساله بین دو کشور منعقد شد. تجارت عمدتاً شامل مبادله پشم، پنبه و میوه های خشک افغانی با بنزین، سیمان، محصولات فولادی و پارچه شوروی است. قرار است قرارداد 1950 در سال آینده تمدید شود. جالب است که ببینیم آیا اتحاد جماهیر شوروی پیشنهادهایی را برای معرفی "کارشناسان فنی" روسی ارائه می دهد یا خیر.

در سال 1948 اتحاد جماهیر شوروی و افغانستان توافق نامه ای را تصویب كردند كه دقیقاً خط مرزی مشترک آنها را تعریف كرد.(لازم به ذکر است که ایران سالها تلاش کرده است تا روس ها را به توافق برسند تا بخش هایی از مرزهای ایرانو اتحاد جماهیر شوروی را ترسیم کنند). روابط غیر از مقامات به دلیل تمایل به جلوگیری از نفوذ احتمالی مأمورین اتحاد جماهیر شوروی و تبلیغات اتحاد جماهیر شوروی ، توسط دولت افغانستان دلسرد می شود. ادبیات کمونیستی در فارسی یا پشتو ، زبانهای اصلی کشور ، مجاز به گردش در افغانستان نیست. داستانها در کابل موجود است به این معنا که مأمورین اتحاد جماهیر شوروی ، به عنوان روحانیون مسلمانان ، از اکس عبور می کنند و سعی در ایجاد نارضایتی در شمال افغانستان دارند ، و افغان ها می گویند که یک نشت مداوم به کشور افرادی که از حکومت شوروی فرار می کنند وجود دارد. که داستان هایی از شرایط نامطلوب را در بین ازبک ها ، تاجیک ها و ترکیها در سراسر مرز به وجود می آورند.

چندین نظریه برای توضیح عدم وجود خط مثبت تر شوروی نسبت به همسایه ارائه شده است که اگرچه خصمانه نیست ، اما متناسب با مشخصات کمونیستی آشنا از یک دولت "دوستانه" نیست. یکی این است که ایالات متحده آمریکا احساس نمی کند که افغانستان هیچ سدی واقعی را در مسیر هند نشان می دهد ، و باید به حرکت نظامی نیاز داشته باشد ، مقاومت افغانستان می تواند به سرعت کنار گذاشته شود. نکته دیگر اینکه روس ها خوشحال هستند که مواد اولیه ای را که اکنون به دست می آورند ، دارند و از این رو آرزو می کنند که از توهین به افغان های سرسخت افتخار خودداری کنند. کسانی که این نظریه را نگه می دارند ، اضافه می کنند که اگر دولت افغانستان تصمیم بگیرد با بهره برداری از نفت که احتمالاً در زیر زمین در شمال غربی افغانستان قرار دارد ، اقدام کند ، روسها بلافاصله فعال تر می شوند. نظریه نهایی این است که روس ها درک می کنند که اتخاذ یک سیاست سخت نسبت به افغانستان ، کشور را به آغوش قدرتهای غربی می اندازد و در عین حال پاکستان و هند را به تهدید کمونیسم هشدار می دهد. براساس این نظریه ، روس ها مایل به جلوگیری از هرگونه فعالیت غیر ضروری هستند که مخالفان ایدئولوژیک آنها را به مرز و در تماس با مناطق مسلم در ایالات متحده آمریکا می اندازد. به طور خلاصه ، کرملین ترجیح می دهد صبر کند.

روابط افغانستان با همسایه خود در جنوب و شرق-پاکستان-آشکارا بر سؤال قبایل پختون (یا پشتون) متلاشی شده است. این قبایل در منطقه ای سکونت داشتند که انگلیسی ها در اوایل قرن نوزدهم شروع به تصاحب کردند و در جنگ دوم آنگلو-افغانستان نگه داشته شدند. در سال 1893 ، انگلیس ها پذیرش خط دوراند بین افغانستان و هند را به تصویب افغانستان دیکته کردند و این مرز اکنون افغانستان و پاکستان را از هم جدا می کند. از آنجا که این خط در نقشه ردیابی شد ، گروه های قبیله ای از قبیله های پختون ها را تقسیم کرد. گروه های هر دو طرف آن در بین قبایل "واقعی افغانستان" قرار گرفتند. اشغال انگلیس با تأسیس تقسیمات اداری-استان مرزی شمال غربی برای سرزمین های مستقر در نزدیکی هند و قلمرو قبیله ای برای منطقه ای غیر قابل مهار و کوهستانی بین سرزمین های مستقر و خط دوراند دنبال شد. سالها تلاش نظامی انگلیس نتوانست آرامش یا تسخیر قلمرو قبیله ای را انجام دهد ، زیرا اگر فشار بیش از حد گروه های قبیله ای می توانستند همیشه به مرزهای افغانستان پناهگاه موقت پیدا کنند.

در داخل قلمرو قبیله ای و جنبش های استقلال استان شمال غربی مرزی واکسر و از بین رفت و تقاضای جدایی تا سال 1929 قدرت واقعی به دست نیاورد تا اینکه حزب خود را به عنوان خدایی خدماتگار یا خادمان خدا می خواند ، خود را با حزب کنگره هند متحد کردواددولت افغانستان به طور قابل توجهی قبل از عقب نشینی انگلیس از هند در سال 1947 ، خواستار مقررات ویژه ای برای آینده این دو حوزه شد و تضمین های نامحدودی ارائه شد. در ژوئن سال 1947 ، حزب کنگره استان مرزهای شمال غربی ، که از حمایت Khodai Khedmatgar سفت و سخت شد ، به اتحادیه با هند رای داد. این تمایل ظاهراً غیر منطقی مسلمانان برای ادغام با هندوها در واقع اعتراض به دلبستگی منطقه به پاکستان بود. پاکستان با برگزاری همه پرسی در مورد اینکه آیا این منطقه باید با هند یا با پاکستان بپیوندد ، واکنش نشان داد. از آنجا که حزب کنگره هیچ یک از این گزینه ها را نمی خواست ، بلکه فقط استقلال یا استقلال بود ، دستور تحریم همه پرسی را صادر کرد. در نتیجه تنها 51 درصد از جمعیت منطقه مورد بحث به رأی دهندگان رفتند ، اما به عنوان مسلمانان به نفع پیوستن به ایالت مسلمین پاکستان رای دادند.

در ماه های پس از همه پرسی ، مقامات پاکستان به دستگیری های بی شماری متوسل شدند و اقدامات نظامی را برای سرکوب مخالفت نهفته یا فعال محدود کردند. با این حال ، در اوایل سال 1947 رهبران قبیله ای در تیرا ، نه چندان دور از پیشاور ، شهر اصلی استان مرزهای شمال غربی ، استقلال پختونستان (یا پشتونستان) را اعلام کردند. از این تاریخ گفته می شود که چندین دفتر مرکزی این دولت "رایگان" در نقاط موجود در پاکستان تنظیم شده است ، یکی در غارها در گروویک ، روستایی که از مرزهای افغانستان نمره مایل است. فقر Dour of IPI بر جنبش در بخش وزیرستان از قلمرو قبیله رهبری کرده است. بین هواداران پختونستان و نیروهای پاکستان درگیری وجود دارد ، اگرچه گزارش های درگیری های شدید که به غرب می رسند بسیار غیرقابل اعتماد هستند.

دولت افغانستان معتقد است كه معیشت 5،000،000 قبیله عشایری ، كه قرن ها به صورت فصلی بین کوههای مرتفع افغانستان و دشتهای هندوستان حرکت می كنند ، توسط سد مصنوعی در معرض خطر قرار گرفته است كه آنها را تقسیم و محدود می كند. محمد زاهیر شاه به نویسنده گفت که افغانستان به خاطر کمک های مکرر که کشور خود را در تلاش خود برای آزادی به کشور خود داده اند ، نسبت به قبایل احساس می کند و هدف افغانستان این است که ببیند که پختون ها به استقلال می رسند. تلاش برای تمرکز توجه جهان به این موضوع توسط هند دوم شده است که با توجه به شدت اختلافات در مورد کشمیر ، از یافتن زمینه هایی برای انتقاد از اقدامات پاکستان خوشحال است. سخنگوی پختونستان که از این تشویق دلگرم شده اند ، که نشریات دوره ای را در بمبئی و دهلی منتشر می کنند ، مطالبات عجیب و غریب را مطرح کرده اند ، و نه تنها قلمرو قبیله ای با 2،460،000 قبیله و استان مرزی شمال غربی با 3،239،000 نفر ، اما بلوچستان با رسوب دریا و بدین ترتیب جمعیتی از این جمعیت7،000،000این امر به درخواست بیش از نیمی از کل مساحت پاکستان است.

پاسخ پاکستان به مسئله قبیله ای صرفاً این است که چنین موضوعی وجود ندارد، زیرا ساکنان این مناطق آزادانه به اتحاد با پاکستان رأی دادند. حکومت بیانیه های متعددی در اعتراض به آنچه تحریک و مداخله در امور داخلی افغانستان و هند می خواند، صادر کرده است. از آنجایی که بخش عمده تجارت خارجی افغانستان از طریق خطوط آهن پاکستان و داخل و خارج بندر کراچی انجام می شود، پاکستان توانسته است علیه افغانستان انتقام بگیرد. محموله های بنزین تحریم شده، ترانزیت کالا به تاخیر افتاده و موانعی بر سر راه ارسال مقادیری میوه افغانی به هند ایجاد شده است.

در زیر همه اینها احتمالاً این ترس افغانها نهفته است که به عنوان یک کشور محصور در خشکی، آینده ملی ناامن است. افغان‌ها احساس می‌کنند که یک پختونستان خودمختار، که بلوچستان در آن گنجانده شده است، به کشورشان راهی دوستانه به دریا می‌دهد. تشدید مشکلات ترانزیتی افغانستان با پاکستان ممکن است افغان‌ها را به روابط نزدیک‌تر اقتصادی و سیاسی با اتحاد جماهیر شوروی سوق دهد. فاجعه وضعیت در این واقعیت نهفته است که میراث مشترک مسلمانان افغانستان و پاکستان و نیاز هر یک به محصولات این کشور است. از سوی دیگر، باید این همسایگان را به سمت ارتباط نزدیک‌تر سوق دهد. ایالات متحده اقداماتی را انجام داده است تا دو کشور را برای گفتگوی دوستانه در کنار هم قرار دهد، اما چنین تلاش هایی بی ثمر بوده است. تنها پیش‌بینی‌ای که می‌توان در مورد این مناقشه کرد این است که ادامه خواهد یافت و به مرور زمان پاکستان ممکن است نوع گسترده‌تر و نماینده‌تری از حکومت محلی را به قلمرو قبیله‌ای و استان مرزی شمال غربی اعطا کند.

ایالات متحده به تازگی در صحنه افغانستان ظاهر شده است. روابط رسمی دیپلماتیک در طول جنگ گذشته برقرار شد و در سال های جنگ، نیویورک جای برلین و لندن را به عنوان بازار اصلی پوست بره کاراکول گرفت، که حدود 2000000 آن سالانه صادر می شود و منبع اصلی ارز خود را برای افغانستان تامین می کند. سپس، در پایان جنگ، افغانستان برای سرمایه و کالاهای مصرفی مورد نیاز به ایالات متحده روی آورد. در چند سال گذشته تعدادی از آمریکایی ها برای تدریس در مدارس تجارت و دبیرستان افغانستان رفته اند و موفقیت چشمگیری داشته اند. تقریباً هر افغان حداقل مفهوم مبهم ای از ایالات متحده دارد و به نظر می رسد که معمولاً مفهومی مطلوب است. این کشور دور افتاده آن پدیده نادر در حال حاضر را به نمایش می گذارد - مخزن احساس دوستانه نسبت به ایالات متحده. تعدادی از مقامات عالی کشور از جمله وزرای کابینه تحصیلات خود را در رشته های پزشکی، آموزشی و مهندسی در آمریکا به پایان رساندند. یکی از این دانشجویان سابق مقاله ای نزدیک به 100 صفحه در مورد ایالات متحده برای دایره المعارف رسمی افغانستان نوشته است. حدود 60 دانشجوی افغان اکنون در این کشور هستند و خود نخست وزیر دو بار به اینجا سفر کرده است، آخرین بار در تابستان 1951. فیلم های آمریکایی عمده برنامه های دو سینمای کابل را تشکیل می دهند و مجلات آمریکایی به طور فزاینده ای توزیع می شود. شماره. این تصور نسبتاً کلی از کاری که ایالات متحده می تواند انجام دهد، زمانی که سدهای عظیم ساخته شده توسط شرکت مهندسی آمریکایی تکمیل شود و توسط هزاران افغان دیده شود، شکل قطعی تری به خود می گیرد. تداوم راهنمایی و آموزش فنی از نقطه چهار، از طریق اداره همکاری فنی آن انجام خواهد شد. قبلا T. C. A. نزدیک به 1, 000, 000 دلار برای آموزش افغانها در جهت تخنیکی برنامه توسعه کشور اختصاص داده است.

ایالات متحده در واقع نقشی را که آلمان در دهه 1930 در افغانستان ایفا کرد به عهده گرفته است و دلیلی وجود دارد که باور کنیم مشارکت آمریکا در تحولات اقتصادی کشور افزایش خواهد یافت. با پایان یافتن پروژه های فعلی، باید بازار جدیدی برای وسایل نقلیه و ماشین آلات از انواع مختلف ایجاد شود. دولت افغانستان همچنین در حال بررسی باز کردن بخش‌های برنامه انکشافی خود به روی سرمایه‌های خارجی است: شرایط وام بانک صادرات و واردات به گروه‌های خصوصی اجازه می‌دهد تا بخش‌هایی از کل مبلغ را تصاحب کنند. ذخایر دوستی، و تجربه کار مفیدی که با هم انجام شده اند، سرمایه های خوشایند برای هر دو کشور خواهد بود، زمانی که شوروی تصمیم گرفت در این زمینه دست به کار شود، همانطور که در زمان مقرر مطمئناً انجام خواهد داد.

[i] رجوع کنید به«امپریالیسم شوروی در افغانستان» نوشته جوزف کاستانیه. امور خارجه، ژوئیه 1935.





:: بازدید از این مطلب : 55
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 بهمن 1401 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: